loading...
persiandvd
persiandvd بازدید : 63 دوشنبه 18 تیر 1403 نظرات (0)

خريد مجموعه 7 فيلم كيشلوفسكي در 7 دي وي دي



 مجموعه 7 فيلم كيشلوفسكي در 7 دي وي دي با بهترين كيفيت و زيرنويس عالي

7 فيلم كيشلوفسكي در 7 دي وي دي با بهترين كيفيت و زيرنويس عالي

7عدد دي وي دي 7500 تومان

براي اولين بار در ايران اين مجموعه براي دوست داران سينما

http://www.dvdroz.com/images/images_tmpl5/post_buy.gif

فيلم هاي اين مجموعه بي نظير:

آبي ( 1993- Three colors : Blue)
سفيد (1993- Three colors : wite)
قرمز (1994- Three colors : red)

فيلمي كوتاه درباره كشتن (1988- A Short Film About Killing ) فيلمي كوتاه درباره عشق  (1988- A Short Film About Love)
زخم ( 1976- The Scar) خوره دوربين ( آماتور) (1979- Camera Buff)

در مورد كيشلوفسكي بايد به اين نكته اشاره كرد كه وي از آن دسته كارگردانهايي است كه خيلي دير مشهور و جهاني شد وحتي بخش عمده اي از نقدها و اظهار نظرها راجع به فيلمهايش بعد از مرگ وي انجام شد كه وي قاعدتا نمي توانست پاسخگوي آنها باشد. يعني فيلمهايش مثل آثار ولز و هيچكاك به مرور زمان كشف و شناخته ميشدند.

يكي از اين نكات فضاي سرد و نااميدانه و گاها بي روح فيلمهايش است كه از اين حيث او را با كوبريك مقايسه كرده اند ولي در اين كه كيشلوفسكي تا چه حد در آثارش وامدار اين كارگردان بزرگ آمريكايي بوده جاي بحث است.

اين فضاي سرد به خصوص در "بي انتها-شانس كور-ده فرمان-آبي" بسيار پررنگ ميشود به خصوص در آبي كه با بازي درون گرا ونفوذ ناپذير"ژوليت بينوش" همراه است. در اين ميان سفيد قطعا يك استثناست زماني كه كارول (با بازي زبيگنيو زاماچوفسكي) با اميدبه انتقام زنده ميماند وبه دوستش ميكولاي هم زندگي ميدهد.

نماد گرايي فيلمهاي كيشلوفسكي از نكات ديگر اثار اوست. در فيلمهاي وي گاها اشيا و چيزهايي را ميبينيم كه ظاهرا به موضوع اصلي ربطي ندارند ولي در حقيقت آيينه تمام نماي شخصيت ها هستند. در واقع اجزاي صحنه با ما حرف ميزنند.

مثلا در" قرمز" يك بسته سيگار مچاله شده ميتواند نشاندهنده شخصيت خرد شده و اوضاع به هم ريخته صاحب آن (آگوست) باشد بعد از اين كه ميفهمد نامزدش به او خيانت ميكند. نمونه هايي از اين دست در آثار وي بسيارند اما به قول امانوئل فينكل" دستيار كيشلوفسكي در آبي و قرمز " او ظاهرا از اشيا مشخصي مثل يك بسته سيگار يا يك ميز حرف ميزند اما در واقع با موضوعاتي چون عواطف-وفلسفه و روانكاوي كلنجار ميرود! او همه چيز را در مقياس انساني حفظ ميكند."***

كيشلوفسكي همواره در فيلمهايش مي كوشد به عميق ترين لايه هاي شخصيتي و رواني كاراكترهايش دست يابد و از چيزهاي كوچك و بي اهميت مفاهيم عميق انساني را نتيجه گيري كند.

نكته ديگر كه بسيار اساسي هم ميباشد نقش پر رنگ تصادف و شانس در فيلمهاي اين كارگردان لهستاني است. اساسا از نظر وي اين اتفاقات و تصادفات هر چند كوچك و جزيي در زندگي انسان است كه آينده او را دچار تغيير و تحولات اساسي ميكند. مثال واضح فيلم شانس كور است كه در ان مساله ساده اي مثل رسيدن يا نرسيدن به قطار ميتواند تاثير اساسي در آينده كاراكتر اصلي فيلم داشته باشد. يا در قرمز جايي كه" ايرنه ژاكوب "سگ قاضي بازنشسته را زير ميگيرد و اين مقدمه آشناييش با قاضي و تغيير اساسي در زندگي وي ميشود.يا در آبي كه اصلا با يك تصادف ماشين شروع ميشود....

مساله ديگر نگاه بسيار بدبينانه كيشلوفسكي به زندگي است كه در انتهاي آن مرگ با بيرحمي به انتظار نشسته و مهر پاياني است بر همه چيز. (فيلم كوتاهي در باره كشتن را در نظر بگيريد كه در آن اساسا فاصله بين قاتل و مقتول از ميان ميرود و در انتها مي فهميم قرباني واقعي از نظر او قاتل است نه مقتول!)
در نگاه كيشلوفسكي اساسا خوشبيني جايي ندارد و درست در شرايطي كه همه چيز درست پيش ميرود ناگهان فاجعه ايكه انتظارش را داشتيم اتفاق مي افتد.(غرق شدن پسر بچه در فرمان اول -د زديده شدن تمبرها در فرمان دهم يا اقدام به خودكشي كاراكتر اصلي بعد از وصال به معشوق در فيلم كوتاهي در باره عشق و از همه بارزتر در فيلم شانس كور زماني كه همه چيز مرتب به نظر ميرسد و شخصيت اصلي زندگي خوب و آرامي دارد ناگهان هواپيمايي كه با آن مسافرت ميكند سقوط ميكند و او ميميرد!)

در سينماي كيشلوفسكي ممكن است كاراكتر اصلي به جايي برسد كه نهايت بدبختي و سر شگستگي است .جايي كه با خود ميگوييم "ديگه بدتر از اين نميشه" ولي زود ميفهميم كه بدتر از آن هم وجود دارد!
مثلا در سفيد زمانيكه دومينيك(با بازي"ژولي دلفي") همسر كارول به خاطر ناتواني جنسي از او تقاضاي طلاق ميكند و گناه آتش زدن مغازه اش را به گردن كارول مي اندازد او مجبور به گدايي در متروي پاريس ميشود آيا بدتر از اين هم ميشود؟بلي! وقتي كارول دوباره با كلي اميد و آرزو به دومينيك زنگ ميزند ودومينيك اشكارا به او ميفهماند كه با مرد ديگريست و حتي تلفن هم سكه كارول را ميخورد!

البته در سكانس پاياني قرمز كيشلوفسكي براي اين بدبيني يك استثنا قائل ميشود ودر واقع ما را سور پرايز ميكند! در حاليكه تمام شواهد از مرگ شخصيتها خبر ميدهند آنها را بر صفحه تلويزيون زتده ميابيم!
از نقطه نظر تكنيكي كيشلوفسكي ازآن دست كارگردانهايي است كه فيلم به فيلم بهتر ميشود به خصوص وقتي بودجه كافي در اختيار دارد. از "زندگي دو گانه ورونيك" به بعد كه با تهيه كنندگان فرانسوي كار ميكند فيلمهايش از لحاظ تكنيكي و خلاقيتهاي بصري واقعا چشمگيرند.اين كه ميگويند در سينما فرم بايد در خدمت محتوا باشد در فيلمهاي او كاملا تجلي ميابد.

مثلا در "آبي" در جاييكه ژوليت بينوش در استخر شنا ميكند نحوه فيلمبرداري و نورپردازي حس آرامش(همان چيزي كه بينوش به خاطر آن به آب ميزند) را به بيننده القا ميكند يا در "قرمز" در سكانسهايي كه ايرنه ژاكوب در سالن نمايش مد حركت ميكند فيلمبرداري پويا و نورپردازي (به خصوص نور فلاشهاي عكاسها) خبر از دنياي پر التهاب دروني ژاكوب ميدهد. فيلمبرداري اين فيلم به قدري چشم نواز بود كه در سال 1994 كانديداي اسكار بهترين فيلمبرداري شد چيزي كه براي يك فيلم غير انگليسي زبان در تاريخ اسكار تقريبا بي سابقه است.

البته خلاقيت بصري كريستف در فيلمهاي قديمي ترش هم هويداست. مثلا نماي افتتاحيه شانس كور را به يادآوريد: نمايي عجيب از ميان پاهاي خون آلود يك زن در يك بيمارستان جنگي كه اصلا نميفهميم كيشلوفسكي از آن چه منظوري دارد. فقط در اواسط فيلم است كه در ميابيم اين يك نماي نقطه نظرازديد يك كودك تازه به دنيا آمده نسبت به دنياي اطراف است! يا نماي افتتاحيه "فيلم كوتاهي در باره عشق" كه اين يكي واقعا يك شاهكار است:" دستي كه مهربانانه روي يك دست باند پيچي شده قرار ميگيرد ودستي ديگر كه با بيرحمي آنرا كنار ميزند."به نظر من اين سكانس يكي از بهترين و در عين حال كوتاه ترين افتتاحيه هاي تاريخ سينماست و فقط در انتهاي فيلم است كه ميفهميم هر كدام اين دستها متعلق به چه كساني است و حركت هر يك چه مفهومي دارد!

حيف است از كيشلوفسكي سخن بگوييم و اشاره اي به فيلمنامه نويس توانمندش "كريستف پيسه ويچ" و آهنگساز نابغه اش " زبيگنيو پرايسنر" نداشته باشيم. كه هر دو افكاري شبيه به كيشلوفسكي داشتند و در خلق فيلمهايش كمك بسياري به او كردند.شايد بتوان گفت "پرايسنر" براي كيشلوفسكي مثل "موريكونه" براي سرجيو لئونه يا "جان ويليامز" براي اسپيلبرگ بوده است.

در زير به بعضي جوايز كيشلوفسكي و فيلمهايش اشاره ميكنم:

جايزه بهترين فيلم خارجي براي فيلم قرمز از سوي انجمن منتقدان فيلم بوستون-شيكاگو-لس آنجلس-نيويورك-1994
جايزهMost Popular Film براي كريستف كيشلوفسكي براي قرمز از جشنواره ونكوور-1994
جايزه خرس نقره اي جشنواره برلين براي بهترين كارگرداني( كريستف كيشلوفسكي )-1994
جايزه LAFCA Award از سوي انجمن منتقدان لس آنجلس براي فيلم آبي-1993
جايزه شير طلاي جشنوار ونيز براي كريستف كيشلوفسكي برا فيلم آبي-1993
آبي همچنين جايزهGolden Osella را براي فيلمبرداري و جايزه Volpi Cup را براي ژوليت بينوش از جشنواره ونيز دريافت كرد.

 

http://www.dvdroz.com/images/images_tmpl5/post_buy.gif


تگهاي راهنماي موتور جستجو:
خريد مجموعه 7 فيلم كيشلوفسكي در 7 دي وي دي , 7 آبي ( 1993- Three colors : Blue) • سفيد (1993- Three colors : wite) • قرمز (1994- Three colors : red) • فيلمي كوتاه درباره كشتن (1988- A Short Film About Killing )• فيلمي كوتاه درباره عشق •(1988- A Short Film About Love) • زخم ( 1976- The Scar)• خوره دوربين ( آماتور) (1979- Camera Buff)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 388
  • کل نظرات : 66
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 10
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 86
  • باردید دیروز : 60
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 86
  • بازدید ماه : 803
  • بازدید سال : 11,558
  • بازدید کلی : 91,322
  • کدهای اختصاصی